جدول جو
جدول جو

معنی تخت شیرین - جستجوی لغت در جدول جو

تخت شیرین(تَ)
دهی از دهستان چمچال در بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان است که در نوزده هزارگزی جنوب باختری صحنه و سه هزارگزی جنوب شوسۀ کرمانشاه به همدان قرار دارد. دشتی است سردسیر و 210 تن سکنه دارد. آب آن از رود خانه گاماسیاب و محصول آن غلات و حبوبات و توتون و پنبه و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد و در تابستان از راه فراش اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ تِ)
در گناباد خراسان، نام صندوقی که در آن ماست و پنیر و نان و دیگر خوردنی ها نهند. رجوع به شیراز شود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(تَ تِ حَ)
نام کوهی است در حوالی تفت که جایی است در یزد. (بهار عجم) (آنندراج) :
از لاله و گل چو طفل معجم
بابا خندان همیشه خرم
قرص مه و خور که برتر آمد
از کوه تنور او برآمد
هر جا جبلی است تا بدخشان
از حیرتیان تخت حیران.
محسن تأثیر (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
(تُ شُ شی / تُرُ شی)
طعمی که از امتزاج ترشی و شیرینی بهم رسد و آن را میخوش و بتازی مزّ خوانند. (از آنندراج). میخوش و نیم ترش. (ناظم الاطباء). ترش و شیرین. ملس، مجازاً، دارای خشونت آمیخته باخوش طبعی. بظاهر خشمناک و بباطن شادمان:
آن شاهدی و خشم گرفتن بینش
وآن عقده بر ابروی ترش شیرینش.
(گلستان).
در تبسم به جبینش چین است
حسن شوخش چه ترش شیرین است.
امام الدین ریاضی (از آنندراج).
و رجوع به ترش و شیرین شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تخت گرفتن. پیروزی یافتن بر پادشاهی. عمل تخت گیر. پیروزی بر سلطانی:
جمشید یکم به تخت گیری
خورشید دوم به بی نظیری.
نظامی
لغت نامه دهخدا